پسرک کوچولو و پیرمرد
پسرک کوچولو گفت: گاهی وقتا قاشق از دستم می افتد.
پیرمرد جواب داد: از مال منم همین طور.
پسرک کوچولو: شلوارمو خیس می کنم.
پیرمرد هم با خنده گفت: من هم همین طور.
پسرک کوچولو: من اغلب گریه می کنم.
پیرمرد سرش را تکانی داد و گفت: من هم همین طور.
پسرک کوچولو: اما بدتر از همه این که انگار آدمای بزرگ توجهی به من ندارند.
ناگهان گرمای دست پرچین و چروک پیرمرد را بر روی دستش احساس کرد که گفت: من هم همین طور.
منابع این نوشتار محفوظ است.
سلام دوست عزیز.جهت کسب درامد از روش های منحصر به فرد مزاحم شما شدیم.خوشحال می شم سربزنید .
وجهت تبادل لینک باما از قسمت پایین سایت استفاده کنید و لینک خود را ثبت کنید
http://pco-rasool021.rozfa.ir/
سایت های دیگر برای تبادل لینک
http://pco-link.rozblog.com/
http://bazaar21_link.rozblog.com/
و برای حمایت از ما روی دکمه مورد نظرکلیک کنید
خواهش مندیم.به نوشته های ما احترام بگذارید مرسی
در دردها
دوست را خبر نکردن
خود یک نوع عشق ورزیدن است .
انسان ها دو دسته اند :
آن هایی که بیدارند در تاریکی و
آن هایی که خوابند در روشنایی ....
خداوند سبحان، رحمان و رحیم است. بخشنده وبی همتاست. مهربان و شکور است. بدون پرسش، بدون درجه بندی، تنها با عشق می بخشد و از بخشش خود نه نگران می شود، نه کمبودی خواهد داشت. بلکه تنها می بخشد، چون ذات او رحمان و صفت او بخشندگی است.
پس در تبعیّت از خدای خود، رحمانیّت را تمرین کنید تا به کمال و والایی دست یابید.(از وبلاگ حدیث آشنا)
سلام ستاره ی کویر. خیلی خوشحالم که به وبلاگم سر می زنید.
وب قشنگی داری راستی منم یه پدر بزگ دارم که تو خونه سالمنداست چطوری میشه بهش کمک کرد
سلام. سعی کن عاشقانه ببینی اش، خود به خود راه به تو نشان داده خواهد شد؛ بعد عاشقانه دیدنت را به اطرافیانت منتقل کن تا آن ها هم این گونه ببینند. می توانی پدر و مادرت، عمه یا خاله ات و ... را متقاعد کنید که هفته ای یک نفر مراقب او باشد. این طوری نه دیگر او تنهاست و هم خودتان از وجود پربرکت یک بزرگوار بهره مند می شوید. بخدا دروغ نیست اگر بگویم که جای پای آن ها برکت را به خانه تان می آورد. امتحانش کنید.