سالمندها - خاطره

نگاهی به وضعیت سالمندان - پزشکی سالمندان - داستانهای سالمندان - مدیر خانم بشیری

سالمندها - خاطره

نگاهی به وضعیت سالمندان - پزشکی سالمندان - داستانهای سالمندان - مدیر خانم بشیری

پدرانه - مادرانه (٧)

دوستت دارم ...

پدر و مادر عزیزم!

دنیا را می دهم تا حلقه ی اشکی درون چشمانت نبینم.

تا نفس در جان دارم برای خوشحالی تو می زی ام

تا پس از مرگم حسرت روزهای با تو بودن

و برای تو بودن را نخورم.

                                          "دوستت دارم"

                                            ای عزیزترین لحظه ام

                                                    خاطره ...

-----------------------------------------------------------------------------------------------

محبت خالصانه ...

قلب تان را با محبت خالصانه نسبت به تمام افرادی که در کنارتان هستند مشتعل سازید.

حال بیاندیشید ...

آیا پدر و مادران مان شامل این افراد نمی شوند؟!!

آیا آن ها باید از این محبت بی نصیب بمانند؟!!

آیا قلب تان با محبت به آن ها مشتعل تر و قوی تر نخواهد شد؟!!

آیا گفتن "دوستت دارم" ما را گدا می کند یا آنان را پادشاه؟!!


                                                                                            خاطره ...

-----------------------------------------------------------------------------------------------

داستان قلبم هدیه ی عشق من است به تو ...

تا به حال پای صحبت بزرگ ترها نشسته اید پدر و مادرتان را می گویم. وقتی که به حرف های شان گوش فرا می دهید، می توانید چیزهای با ارزشی از لابه لای سخن آن ها بیابید. این کار جالب توجه و مشعوف کننده است اما جالب تر از آن نشستن به پای صحبت پدر بزرگ ها و مادر بزرگ هاست. من از دار دنیا یک مادر بزرگ دارم که هر وقت برایم حرف می زند بسیار لذت می برم؛ با شنیدن خاطراتش به قدیم ترها سفر می کنم که بسیار هم هیجان انگیز است.

می دانستید!!!

این یک فرصت طلایی برای شماست تا با بودن در کنار بزرگ ترها از مهربانی نگاه شان، شیرینی کلام شان و صمیمیت دستان پر مهرشان استفاده کنید.

از این فرصت بزرگ بهره مند شوید چرا که شاید چنین فرصتی دیگر پیش نیاید ...

وقتی که بچه بودم، تمام دوست و فامیل در کنار یک دیگر می نشستند و قصه های خود را تعریف می کردند اما امروزه دیگر از آن کارها خبری نیست؛ چرا که کار و مشغله زیاد فکری این فرصت را از انسان ها گرفته است. دور میز نشستـن و قصه گفتـن تنها راهی برای گذران وقت نمی باشد، بلکه روشی برای انتقال عقل و خرد به دیگران نیز هست. بسیاری از ما علی رغم توان حیرت آور و غول آسای تکنولوژی، هنوز هم قادر به زندگی خوب با آن ها نیستیم و نیاز به دور هم بودن و استماع قصه های دیگران را داریم. ما صرف نظر از این که برای امرار معاش خویش چه می کنیم و در حساب بانکی خود چقدر پول داریم و یا آن که پوست مان چه رنگی است، هر کـدام دارای احساساتی هستیـم که برخی از آن ها قابل رؤیتنـد و برخی دیگر در وجود ما محبوس می باشند. این حالات گاهی به شکل داستان های خوب همانند مربیان بزرگ در زندگی ما نقش می آفرینند و بسیاری از درهای بسته را به روی مان می گشایند چرا که هر حکایت به مثابه تجربه ای منحصر به فرد است که حاوی بصیرت منضم به انگیزه های عاطفی بوده و توجه ما را به خود معطوف می دارد.

داستان های مؤثر می توانند انسان را از قید تصمیمات گذشته خویش آزاد کنند و درهای درک و فهم بیشتر را به روی او بگشایند. چرا که یک قصه این امکان را دارد تا راه های هم وار موجود در سر راهمان را باز نماید، و ما نیز بتوانیم با اندیشه ای بهتر به جای گزینی روش های دیگر بپردازیم. با این اوصاف شما همیشه پس از خواندن یا شنیدن برخی از حکایات احساس خواهید کرد که دل تان می خواهد مضمون آن را با دوست و یا کسی که بیش از حد دوستـش دارید، در میان بگذارید و در مواقعی که داستانی واقعاً تا اعماق روح تان نفوذ می نماید، لحظه ای چشم های تان را برهم نهید و از خود بپرسید که چه کسی همین الآن نیاز به شنیدن آن دارد؟ که احتمالاً نام کسی که دوستش دارید در ذهن تان خطور می کند و در این صورت، به دیدارش می روید و یا به او تلفن می زنید تا در خواندن یا شنیدن حکایت با شما هم راه گردد. از طرفی پس از مطالعه داستان، شما می توانید درباره نحوه اثرگذاری آن بر روی خود و دیگران قضاوت کنید و به گفت و شنود بپردازید و مهم تر از همه با الهام گرفتن از آن به بیان قصه زندگی خویش بپردازید.

خواندن داستان، نقل و گوش فرا دادن به آن سبب تحولی شگرف در زندگی انسان می گردد؛ چرا که حکایات خوب ابزار قدرت مندی هستند که انرژی های نهفته ی انسانی را بر می انگیزانند و موجبات آرامش و انسجام روح و رشد روز افزون او می شوند. خواندن یا شنیدن یک داستان سبب باز شدن احساسات درونی گردیده و زمینه ی خواندن یا شنیدن دسته جمعی و خانوادگی آن را فراهم می آورد و بدیهی است که با این کار اعضای خانواده به یادآوری و نقل تجارب مهم زندگی خویش پرداخته و دیگران را نیز بر سر میز شام یا ناهار می کشانند.

-----------------------------------------------------------------------------------------------

لزوم احترام به پدر و مادر

در این جا به قدر مجال در دو جهت بحث می نماییم:

١. نیکویی به پدر و مادر، که تذکر به این مطلب از ضروریات جامعه ی فعلی است.

٢. دوری از عاق والدین، که مراد از آن ظلم فرزند به پدر و مادر بوده و نهی کردنـش، از ضروریات اجتماع می باشد.

در مورد اول خداوند خالق جن و انس و زمین و آسمان است و فرامینش در قالب وحی قرآنی و دستورات شارع اقدس اسلام توسط پیامبر (ص) و ائمه ی معصومین (ع) ابلاغ گردیده در کلام الله مجید می فرماید:

*وَ قَـَضی رَبٌّکَ ألاّتَعبُدُ و إلاّ إیّاه و بالوالدین ِ إحساناً ...*

پروردگارت حکم فرمود که غیر او را پرستش نکنند و به پدر و مادر نیکی نمایند.* (سوره اسراء، آیات ٢٣-٢٥)

هم چنین در جای دیگر آمده است:

*وَ وَصَیّنا الانسانَ بـِوالدَیهِ حَمَلَتهُ اُمُّهُ وَهناً عَلی وَهن ٍ وَ فِصالُهُ فی عامین أن اشکُرلِی و لَوالدیک إلیَّ المَ صِیرُ ...*

ما به انسان سفارش کردیم که در حق پدر و مادر خود نیکی کند، خصوصاً مادر که برداشت او را در حالت سستی و او را از شیر گرفت در مدت دو سال پس شکر کن مرا و پدر و مادر خود را که بازگشت خلق به سوی من است.* (سوره لقمان، آیه ١٤)

البته در این مورد احادیث بسیاری نیز آمده است. به عنوان مثال:

محمد بن مروان از حضرت امام جعفر صادق (ع) روایت می کند که فرمود: مردی خدمت پیامبر (ص) آمد و عرض کرد، ای رسول خدا! مرا وصیتی بفرما.

حضرت محمد (ص) فرمودند: به خدا شرک نیاوری هر چند به آتش سوزانده شوی و مورد عذاب قرارگیری در حالی که قلب تو به ایمان اطمینان دارد. و در مورد پدر و مادرت پس آن ها را اطاعت کن و به ایشان نیکی نما، خواه زنده باشند یا مرده و اگر پدر و مادرت تو را امر کردند که از خانواده ات و مالت دست برداری این کار را انجام بده که این کار از ایمان توست.

در این مورد منصور بن حازم هم می گوید: به حضرت صادق (ع) عرض کردم که کدام یک از اعمال افضل است؟ ایشان فرمود: به جا آوردن نماز اول وقت و نیکی به پدر و مادر و جهاد در راه خدا.

هم چنین حضرت موسی بن جعفر (ع) نیز فرموده اند: مردی از رسول خدا (ص) درباره ی حق پدر بر فرزند سوال نمود. ایشان فرمودند: این که پدر را به اسم صدا نزند و جلوتر از او راه نرود و پشت سر او ننشیند و کاری نکند که مردم به او بد گویند.

محمد بن مروان نیز از طرف حضرت صادق (ع) نقل می کند که فرمودند: چه چیزی مانع می شود که مردی از شماها به پدر و مادر خویش چه در زنده بودن یا پس از وفات آن ها نیکویی کند یعنی برای شان نماز بخواند، از طرف شان صدقه بدهد، به حج برود و روزه بگیرد تا هر چه کرده، ثوابش برای آن ها باشد و مانندش نیز برای خود او محاسبه شود و خدای عزّوجّل به وسیله احسان هر کس خیر و فراوانی را برایش زیاد گرداند.

پس با این اوصاف و با این همه سفارشی که در آیات و احادیث و روایات متعدد آمده آیا باز فرزندان می توانند با پدر و مادر خود مخالفت نمایند؟!

در این مورد مرحوم محقق اردبیلی قدس سره نیز می گوید: عقل و نقل بر حرمت پدر و مادر دلالت دارد و از آیات و اخبار هم وجوب متابعت و اطاعت از پدر و مادر فهمیده می شود و بعضی از علما نیز به این وجوب تصریح کرده اند.

مرحوم شهید رحمه الله (ع) نیز در کتاب قواعد خود آورده است: "شکی نیست که هر چیزی که برای اجانب و اشخاص غیر حرام و یا واجب است برای پدر و مادر بر عکس می باشد" پس اطاعت از آن ها در بسیاری از امور لازم می نماید از قبیل:

١. سفر مباح و هم چنین سفر مستحب بدون اجازه آن ها حرام می شود.

٢. اطاعت از پدر و مادر در هر کاری واجب است، هر چند که آن کار شبهه ناک باشد. پس اگر پدر و مادر فرزند را به خوردن چیز شبهه ناک دعوت کنند باید بخورد؛ زیرا اطاعت آن دو واجب و ترک خوردن شبهه ناک مستحب است.

٣. اگر پدر و مادر فرزند را به کاری امر کردند و وقت نماز رسیده باشد باید نماز را به تاخیر اندازد و آن ها را اطاعت نماید.

٤. پدر و مادر می توانند در بعضی از اوقات فرزند را از نماز جماعت منع کنند.

٥. اگر جهاد با دشمن واجب تعیینی نباشد پدر و مادر می توانند فرزند خود را از آن کار مانع شوند.

٦. قول اقرب به واقع این است که در صورت وجوب کفایی جهاد، پدر و مادر می توانند فرزند را از شرکت در آن منع نمایند در صورتی که، بدانند یا ظن داشته باشند که دیگری به جای آن ها در جهاد شرکت می کند.

٧. اگر فرزند در حال خواندن نماز نافله باشد و پدر و مادر او را صدا بزنند باید نماز خود را قطع کند چون روایات صریح بر این عمل دلالت دارد.

٨. فرزند باید روزه مستحب را ترک نماید مگر این که پدر اجازه دهد ولی برای اجازه مادر نصی پیدا نشد. 

-----------------------------------------------------------------------------------------------

پاداش نگاه رحمت به والدین چیست؟

پدر و مادر دو گوهر و گنجینه ای هستند که ما متأسفانه در بسیاری از مسائل و دغدغه های زندگی آن ها را فراموش کرده ایم و در پاره ای از اوقات زمانی به یادشان می افتیم که دیگر آن ها را از دست داده ایم. در آیات ٢٣ و ٢٤ از سوره ی اسرا در این رابطه چنین آمده است "پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود نیکی کنید. اگر یکی از آن ها یا هر دو به پیری رسیدند، به آنان اف مگویی و از خود مرانی و سنجیده و بزرگ با ایشان سخن گویی و از روی مهربانی و عطوفت، بال تواضع خویش را بگشایی و از پروردگارت بخواهی تا بر آن دو رحمت فرستد، همان گونه که ایشان تو را در کودکی تربیت کردند." در احادیث مختلف هم احسان و نیکی به پدر و مادر سفارش گردیده و آزردن آنان نکوهش گشته است. پاداش نگاه رحمت به والدین، حج مقبول شمرده شده و جلب رضایت ایشان در پی داشتن رضای خدا. هم چنین گفته اند که: "حتی اگر پدر و مادرت تو را زدند، اف نگویی، خیره نگاه مکنی، دست بلند مکنی، جلوتر از آنان راه نروی، ایشان را به نام صدا نزنی و کاری مکنی که مردم به آن ها دشنام دهند. پیش از پدر و مادرت منشینی و قبل از آن که از تو بخواهند به ایشان کمک کنی." در همین رابطه آمده است که روزی در زمان صدر اسلام مردی، مادرش را به دوش گرفته بود و طواف می داد، پیامبر (ص) را در همان حال دید و از او پرسید: "آیا حق مادرم را ادا کردم؟" حضرت (ص) فرمودند: "حتی حق یکی از ناله های زمان زایمان او را نیز ادا نکرده ای." در جای دیگر جوانی نزد پیامبر (ص) رفت و از پدرش شکایت نمود. آن حضرت (ص) پدر او را خواست و دلیل شکایت را از او پرسید، پیرمرد در جواب گفت "روزی من قوی و پول دار بودم و به فرزندم کمک می کردم، اما امروز که او پول دار است به من کمک نمی کند." در همین حال رسول خدا (ص) گریست و فرمود: "هیچ سنگ و شنی نیست که این قصه را بشنود و نگرید"، سپس به فرزند او گفت: "تو و دارایی ات از آن پدرت هستید." ایشان هم چنین فرمود "پس از مرگ نیز به والدین خود احسان کنید که راه آن نماز خواندن، استغفار، وفای به عهد، پرداخت بدهی و احترام به دوستان شان می باشد."

-----------------------------------------------------------------------------------------------
چگونه می توانم فراموشت کنم؟!! تو که ...

از زمانی که چشم به جهان گشودم تا اکنون فقط تو را دیدم، فقط با تو خندیدم، فقط با تو گریه کردم؛

همیشه تو بودی و هستی و خواهی بود؛

تو که با مرور گذشته و کودکی ام در جلوی چشمانم پدیدار می شوی؛

تو که شب ها بیداری کشیدی تا به آرامی چشم بر هم بگذارم؛

تو که هر شب مرا در آغوشت گرفتی و برایم لالایی خواندی تا خوابم ببرد؛

تو که به بلند شدن، راه رفتن و حرف زدن تشویقم کردی؛

تو که هیچ گاه از بوسیدن، در آغوش کشیدن و خنداندنم دریغ نکردی؛

تو که حتی حاضری از جانت بگذری تا دست من خدشه ای بر ندارد؛

تو که اگر روزی مرا نبینی در دلت چه ها که نمی گذرد؛

تو که ...

پس خودت بگو! ای عزیزتر از جانم! چگونه می توانم رهایت کنم؟!!!!

چگونه می توانم فراموشت کنم؟!!!!  چگونه می توانم از تو دست بردارم؟!!!!

هرگز ... هرگز چنین نخواهم کرد زیرا تو تمام وجود و زندگی منی

و من بی تو هیچ ...

                                                تقدیم به همه ی ♥ پدران و مادران ♥ دنیا

                                                                         سپیده

                                                                  عزیزترین دوستم

-----------------------------------------------------------------------------------------------

زندگی یعنی شعر پدر؛ چای مادر؛ نان خواهر و ...

شب آرامی بود

 می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

 زندگی یعنی چه؟

 مادرم سینی چایی در دست

 گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من

 خواهرم تکه نانی آورد، آمد آن جا

 لب پاشویه نشست ...

 پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد

 شعر زیبایی خواند و مرا برد به آرامش زیبای یقین

 با خودم می گفتم:

 زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

 زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

 رود دنیا جاریست

 زندگی آبتنی کردن در این رود است

 وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم

 دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟

هیچ !!!

 زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

 شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری

 شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

 زندگی درک همین اکنون است

 زندگی شوق رسیدن به همان

 فردایی است، که نخواهد آمد

 تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

 ظرف امروز، پر از بودن توست

 شاید این خنده که امروز، دریغش کردی

 آخرین فرصت همراهی با امید است

 زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک به جا می ماند

 زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه ی برگ

 زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود

 زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر

 زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ زندگی،

ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق زندگی،

فهم نفهمیدن هاست

 زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

 تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

 آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

 فرصت بازی این پنجره را دریابیم

 در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم

 پرده از ساحت دل برگیریم

 رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

 زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است ...

 وزن خوش بختی من، وزن رضایت مندی ست

 زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند

 چای مادر، که مرا گرم نمود

 نان خواهر، که به ماهی ها داد

 زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم

 زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت

 زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست

 لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست

 من دلم می خواهد

 قدر این خاطره را، دریابیم!!! ...

سهراب سپهری

-----------------------------------------------------------------------------------------------