نگاه داری از بیمار و سالمند، حکایت یک روز و دو روز نیست؛ باید هفتهها، ماهها و حتی سالها زندگیات را وقف او کنی تا بهبودی اش را به دست آورد. در این بین، بعضیها هم ناچارند از بیمارشان مراقب کنند تا احوالش از آن چه که هست بدتر نشود یا با همان وضع به زندگی خود ادامه دهد. اما نکته ی حائز اهمیت این است که هنگامی که فرد مسئولیت نگه داری از سالمند و رسیدگی به امور او را بر عهده می گیرد دچار مشکلات عدیده ای در این زمینه می شود؛ به همین دلیل این گونه افراد باید شیوههای صحیح رویارویی با مشکل را بشناسند تا بتوانند با کمک آن، مسائل به وجود آمده را حل و فصل کنند. البته در بسیاری از کشورهای پیشرفته، ارائه نکات آموزشی صحیح به مراقبان و اطرافیان بیمار اولین کاری است که در این زمینه انجام می گیرد. در این اثنا، پذیرش شرایط، اولین گام موفقیت برای مراقبان می باشد هر چند که همیشه ناخوشایند، سخت و دشوار است؛ اما متخصصان همواره تأکید دارند که برای کنار آمدن با این مسئله، ابتدا باید شرایط پیشآمده و سپس جمله ی "بیمار یا سالمندی همراه من است که باید از او مراقبت کنم" را قبول نمایید. گاهاً شاهد آن هستیم که اطرافیان بیمار، وضعیت و شرایط متفاوت او را به درستی درک نکرده اند و این در حالی ست که عدم پذیرش آن، مسلماً عدم سازگاری و انطباق با موقعیت پیش آمده را به دنبال خواهد داشت. در واقع ناراحتی و شوک حاصل از شرایط که منجر به ایجاد احساس سردرگمی و آشفتگی مراقب می گردد، به نوعی "مقاومت کردن در برابر پذیرش بیماری" به حساب می آید و میتواند موجب استرس و اضطراب فرد نگاه دارنده و بدتر گشتن وضعیت بیمار شود. بدین گونه که عدم قبول واقعیت موجب ایجاد اضطراب و استرس هم مشکلاتی را در ارتباط با بیمار به وجود می آورد و در نتیجه انتظاری که از روند درمان و مراقبت داریم، برآورده نخواهد شد. سعی کنید تا با درک وضعیت سالمند، دریابید که دارای چه توانایی هایی هستید و آنان در چه اموری به کمک تان نیازمندند.
اما همه چیز فقط به شخص ِ بیمار ختم نمی شود بلکه لازم است تا اطرافیان هم مواظب رفتارهای خود باشند؛ به عنوان مثال مراقب عصبانی یا وسواسی که به شکل افراطی از بیمارش حمایت میکند و یا فردی که سالمندش را به حال خودش رها کرده، از جمله عوامل دردسرساز در این بین به شمار می روند. مراقبان باید بدانند که در این شرایط خاص هم می توانند به زندگی عادیشان ادامه دهند و فقط باید موقیعت شان را به درستی بپذیرند و برای حل مشکلات پیش آمده تلاش کنند. در این اوضاع، کمک گرفتن از متخصصان و کسب آموزشهای لازم نیز می تواند در حل مسائل بسیار مؤثر باشد؛ مثلاً هنگامی که بیمار از خوردن دارو اجتناب میکند، می توانید با استفاده از شیوههای مناسب توصیه شده، دارو را به او بخورا نید.
بسیاری از سالمندانی که برای انجام امور روزمره شان به دیگران نیازمندند، نمی خواهند استقلال خود را از دست بدهند. بنابراین تا جای ممکن بگذارید که فرد بیمار یا سال خورده خودش به کارهایش رسیدگی کند و تنها در صورت تمایل، به آنان کمک کنید. به عنوان نمونه در شرایطی خاص و برای برخی از بیماران، تغییرات و اختلالاتی در روابط خانوادگی، اجتماعـی و شغلی ایجاد میشود که در طی آن، هیچ یک از ایشان دوست ندارند که با چنین طرز فکری، استقلال خود را از دست بدهند و به دیگران وابسته باشند. افراد معلول هم از این قاعده مستثنا نیستند.
در دوران سالمندی، بیماریهای مختلفی از جمله معلولیت، آسیب های روحی، نخاعی، حرکتی و غیره متوجه افراد مسن می باشد که در این میان آلزایمر از همه بدتر است و دشواریهای خاص به خودش را هم دارد .با توجه به شیوع روزافزون این بیماری، به نظر می رسد لازم باشد که افراد برای کسب اطلاعات کافی در این زمینه اقدام کنند. بر طبق مطالعات و آمار جهانی، در حال حاضر در هر چهار ثانیه یک نفر دچار آلزایمر میشود و با توجه به عوارض و مشکلاتی که برای فرد، خانواده و اجتماع به وجود می آورد، نیاز است تا به موازات آن آگاهی افراد هم افزایش یابد .در این اثنا، مراقبان بیماران مبتلا به آلزایمر با مشکلات متعددی روبه رو خواهند بود که می توان آن ها را به سه دسته ی اقتصادی - اجتماعی، جسمی و خلقی - عاطفی تقسیم کرد. یکی از ابتدایی ترین مسائل پیش آمده برای ایشان، منزویشدن و تنهاماندن آنان است بدین گونه که در بسیاری از شرایط، فرد نگاه دارنده برای مراقبت از بیمارش، ناچار به رها کردن کار خود می شود؛ و از طرفی هم به دلیل عدم تمایل سایرین به دعوت چنین بیمارانی به میهمانی، روابط خانوادگی آن ها هم رو به کاهش می رود. هم چنین، آلزایمر یک بیماری خاص به حساب نمی آید و تحت پوشش بیمه هم نمی باشد و این موضوع به همراه مشکلات اقتصادی ناشی از بیماری تحمیل شده بر خانواده، میتواند برای مراقبان دردسرساز شود. سوای از آن، با توجه به این که آلزایمر حافظه فرد را تحت تأثیر قرار میدهد، کمکم رابطه و خاطرات مشترک بین مراقب و بیمار نیز از بین میرود و فرد نگاه دارنده از دست دادن فرد عزیزی را به تدریج و از نزدیک تجربه میکند بنابراین از نظر روحی در معرض فشارهای شدیدی قرار می گیرد که تجربه ی از دست دادن یک عزیز از بارزترین آن می باشد.
نا آگاهی عموم افراد جامعه و نیز فراهم نبودن شرایط مناسب شهری، از جمله مشکلاتی می باشند که حضور مراقب به همراه بیمارش را در جامعه با دشواری رو به رو می سازد. هم چنین، گاهی مسئولیت نگاه داری از بیمار فقط برعهده ی یکی از اعضای خانواده می افتد که باعث می شود تا فرد به دلیل حجم زیاد کارها نتواند به راحتی در جامعه حضور به عمل رساند. علاوه بر آن، مراقبان با توجه به شرایط و وضعیت دشواری که در آن قرار دارند، دائم تحت استرس بوده و در نتیجه مستعد ابتلا به بیماریهای مختلفی از جمله سرماخوردگی، بیماریهای مزمن و جدی هستند. از سوی دیگر اطرافیان همیشه و با وجود مراقبتهای کامل و کافی، احساس عذاب وجدان دارند و می اندیشند که به نحو احسنت وظیفه شان را به انجام نرساندهاند که این موضوع با پیشرفت بیماری هم تشدید می یابد. علاوه بر این، قضاوتهای نا درست اطرافیان و بستگانی که از دور شاهد ماجرا هستند نیز می تواند بر مشکلات موجود بیفزاید.
کسب اطلاعات و آگاهی در زمینه ی مشکلات بیماریهای مختلف بسیار حائز اهمیت می باشد و اعضای خانواده ی بیمار هم باید هرچه سریع تر درصدد این کار بر آیند. علاوه بر آن، خانوادهها باید بکوشند تا با پیوستن به گروههای مراقب و مشورت با ایشان، آموزشهای لازم را در این مورد به دست آورند. برخی افراد تصور میکنند که پس از بروز بیماری، کاری از دست شان ساخته نیست و به همین دلیل مراجعه به متخصص و کسب اطلاعات لازم جهت نگه داری از بیمار را چندان مهم نمی شمرند در حالی که باید این گونه باورهای غلط را کنار گذاشت و برای کسب اطلاعات مناسب اقدام کرد.
.منابع این نوشتار محفوظ است