روان شناسان، معمولاً دوره پیری را به عنوان عصر انحطاط در نظر می گیرند به گونه ای که افراد در این دوران با مجموعه ای از ناتواناییهای جسمی و محرومیتهای اجتماعی روبه رو می شوند که باید با آنها کنار بیایند. در این هنگام نیرومندی و سلامت جسمانی ایشان کاهش می یابد و همراه با بازنشسته شدن از شغل تا حد زیادی درآمدشان را از دست می دهند و به دنبال آن رابطه شان با همسر، خویشاوندان و دوستان کم می شود. در کنار این نوع آسیبها، آنان دچار افت جایگاه اجتماعی نیز می گردند و احساس منفعلی از "بی مصرف" بودن می کنند. البته باید توجه داشت که پیری چیزی بیش از مسن شدن می باشد و ممکن است به آهستگی یا به سرعت اتفاق بیفتد که صرف نظر از آن که چگونه فرا می رسد، غیر قابل اجتناب است. اخیراً بعضی از روان شناسان سعی کردهاند تصویر خوش بینانه ای از این دوران ترسیم کنند به نحوی که بعضی از مشکلات و فقدانهای این زمان را می پذیرند اما بر این باورند که سن پیری می تواند با خشنودی نیز همراه باشد و اگر فرد در محیط فعالی قرار گیرد می تواند به تجربههای جدیدی نیز دست یابد. آن چه مسلم است این که تحول تا آخرین سالهای زندگی ادامه دارد و با وجود آن که انسان در بخش پایانی بزرگ سالی شاهد تقلیل ظرفیت های بدنی خویشتن است اما همواره توانایی و میل مهار کردن محیط اطراف خود را حفظ می کند و اگر تعدادی از افرادی را که دوست داشته از دست بدهد، هنوز نیاز به دوست داشتن و محبت در وجود او بیدار است. با این همه پدیده پیری با مقیاس جهانی امری حساس می با شد اما با این حال تخمینهای جمعیت شناسی در غرب نشان گر آن می باشد که در فاصله سال های ۱۹٧٠ تا ۲٠٠٠ تعداد افراد مسن دو برابر می شود و در پایان قرن حاضر ۱۵ درصد جمعیت جهان را افراد بالای ۶۵ سال تشکیل خواهند داد.
اگر از شما بخواهند سن افراد پیر را از ظاهرشان حدس بزنید، احتمالاً اشتباه خواهید کرد چرا که اغلب می گوییم یک انسان سالمند نسبت به سنش "جوان یا پیر به نظر می رسد". این اظهار نظر بیان گر آن می باشد که سن زمانی (تقویمی)، شاخص ناقصی برای سن کارکردی یا کفایت و عملکرد واقعی است چون افراد از لحاظ زیستی با آهنگ متفاوتی پیر می شوند. متخصصان، بین سال خوردگان پیر که شکننده به نظر می آیند و علایم ضعف از خودشان نشان می دهند و سال خوردگان پیر جوان که از لحاظ جسمانی نسبت به سن زیادشان جوان به نظر می رسند، فرق می گذارند. روان شناسان آغاز سن پیری را در حدود ۶۵ - ۶٠ سالگی (سنی که اغلب مردم بازنشسته می شوند) دانستهاند، البته تعیین سن خاص به عنوان شروع سن پیری قطعیت ندارد.
پیری رسیدن به خردمندی و فرزانگی است و معنای آن را عمدتاً فرهنگ تبیین می کند؛ طرز پیر شدن بر حسب فرهنگ متغیر می باشد. در فرهنگها زندگی و مرگ جزء چرخه ی حیات محسوب شده و در درون تجربه انسانی قرار می گیرند. در فرهنگ غرب، پیری و مرگ مهار شدنی نیست و برای بسیاری از افراد وقوع آنها صدمه زدن به موجودیت آدمی می باشد. باید دانست که سن زدگی یا Agism یا ادراک منفی نسبت به شخص بزرگ سال، از جمله "کهولت پیری اجتناب ناپذیر است"، "پیران، فاقد بهره وری بوده و یا دیگر مولد نیستند" و "افراد پیر در مقابل تغییر، مقاومت می کنند" ساخته و پرداخته ی مجموعهای از رفتارها و عادات فرهنگی است. از نظر اریکسون Erikson و برگمن Beregman، دستهای از کش مکشهای درونی در افراد مسن وجود دارند که ما هنگام برخورد با آنها متوجه شان نمی شویم. به هر حال ارزیابی ما از دوران پیری، هم چنان بر اساس رفتار بیرونی آنها ست و از بررسی بحرانهای درونی آنان عاجز هستیم چرا که ما نمی توانیم درک کنیم که هنگامی که فرد سالمند ساکت و آرام است، احتمالاً در حال دست و پنجه نرم کردن با مهم ترین پرسشهای زندگیاش می باشد؛ سوالهایی مثل "آیا اکنون باید با مرگ روبرو شوم؟" "آیا زندگی من بامعنا بوده است؟" "چه چیزی زندگی را معنادار می کند؟"
رسیدن به سنین بالای زندگی، در نتیجه ی عوامل پیچیدهای است که مهم ترین آنها عبارت اند از وضعیت ژنتیک فرد، وضع تغذیه، بهداشت و عوامل محیطی دیگر. اما در هر صورت رسیدن به پیری با تغییرات جسمی به خصوص کاهش قدرت بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، قدرت بدنی و سرعت واکنش در برابر محرکها همراه است. عموماً تا سن ۶۵ سالگی احتیاجی به کم کردن شدید کارهای روزانه نیست چرا که گروهی از افراد سال مند بالای ۶۵ سال نیز می توانند چند سال دیگر به ادامه کارهای قبلی خود بپردازند. اغلب سال خوردگان تا سن ۸٠ سالگی و گاهی پس از آن نیز شخصاً از عهده ی کارهای خود بر می آیند. برخی از افراد مسن نیز دچار بیماری های مزمن یا بیش تر هستند که شایع ترین آن ها عبارتند از درد مفا صل، لرزش عضلانی، ضعف شنوایی و بیماریهای قلبی. علاوه بر آن افراد سال خورده ای که در مراکز نگه داری از سال مندان زندگی می کنند نیز نیاز به مراقبتهای پزشکی و روانی بیشتری دارند. در هر صورت میزان سلامتی فرد در دوره پیری وابسته به سبک زندگی، تغذیه، خواب، ورزش، استفاده یا عدم استفاده از سیگار و الکل و رفتار جنسی است. هم چنین دوره ی پیری همانند زمان بلوغ با تغییراتی در اندامها (شکل ظاهری آنها) و نیز تغییراتی مربوط به تغذیه بافتها همراه است که آشکارترین آن ها در زمینه اعضای بیرونی هم چون پوست و مو به وقوع می پیوندد. از دیگر تغییرات جسمی این دوران می توان به حساسیت در مقابل سرما و گرما، کاهش مقدار خواب، بیش تر شدن چین و چروکهای بدن به دلیل پایین آمدن چربی و لاغر شدن عضلات زیر پوست، کم شدن و سفید شدن موی سر، رویش مو در چانه زنان و گوش مردان، کاهش وزن بدن، کوتاه گشتن قد، لاغرتر شدن استخوانها و خمیدگی بدن اشاره کرد. علاوه بر آن با افزایش سن، ظرفیت ذخیره اندامها کاهش می یابد و فرد نمی تواند در برابر مشکلات به قدر کافی مقاومت کند و به ناچار باید فعالیتهای خود را کمتر نماید و به این ترتیب وابستگیهای او به دیگران بیش تر می شود. البته از میان اندامهای بدن سلامت مغز دیرتر از همه کاهش می یابد به طوری که مغز یک فرد سال خورده ی سالم خیلی شبیه به مغز یک فرد جوان سالم است و کارکردهای گذشته خود را حفظ می کند.
پیری، مرحله پیشرفته زندگی است و مردان و زنان سالمند که خوب زندگی کرده، فرزندان شایسته تربیت نموده و در تولید و خدمات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آثار مثبتی از خود به جای گذاشتهاند، شایسته بیش ترین احترام و حمایت هستند و هرگز نباید آنان را از بسیاری از عرصههای زندگی به کنار گذاشت.
منابع این نوشتار محفوظ است.